بد شانسی!
چه موقع بدشانس ترین آدم روی زمینی؟
* سر میز فروش نشریه یه پات رو انداختی رو اون یکی پات، نشستی یکی از خانمها میاد درباره عضویت نشریه بپرسه، میای پات رو عوض کنی جوابش رو بدی پات گیر میکنه به میز، میز بر میگرده، نشریه و فرم عضویت و زار و زندگیت پخش میشه کف سالن کلی میره روی کلاس و تیپ و میپت!
* نصف شب توی تختت دراز کشیدی توی خواب و بیداری هستی، صدایی می آید؟ پنج دقیقه بعد احساس می کنی یکی داره توی گوش ات تکنو میره و طبل میزنه، فکر میکنی داری دیوونه میشی همه رو بیدار می کنی بعد معلوم میشه توی دنیای به این بزرگی با اینهمه کهکشان و فضای لایتناهی یه پشه بیکار پیدا شده بین اینهمه آدم صاف رفته توی سوراخ گوش تو، به همین سادگی تا صبح توی بخش اتفاقات با شیلنگ توی گوشت آبپاشی میکنن!
* کلی تیریپ زدی، لباس نو پوشیدی، خودت رو صاف و صوف کردی با نامزدت رفتی رستوران داری نگاه های عاشقانه تحویل میدی، بعد نامزدت اشاره می کنه تا اتیکت قیمت لباست رو بکنی!
* توی حیاط دانشگاه وایسادی، می خوای فندک جدیدت رو امتحان کنی یه کاغذ روی زمین نظرت رو جلب میکنه ، فندک رو میگیری زیرش ، کاغذ گُر گرفته مثل چی میسوزه ، یه دفعه یکی از خانوم های همکلاسی می یاد طرفت میگه یه ورق جزوه از کلاسورم افتاده! تو ندیدیش؟
* مهمونی خانوادگیه داری لپ یکی از بچه های فامیل که توی روروکش نشسته میکنی و هی عمو! عمو! میکنی بچه بی هوا دستش رو تا مچ میکنه توی چشمت،دردت میگره دادت درمیاد، بچه میترسه جیغ و ونگش میره هوا، می ریزن سرت که مگه سادیسم داری بچه رو اذیت میکنی؟
* با ویدئو پرژکتور ارائه داشتی، داری فایلت رو می بندی ملت نشستن دارن پرده رو نگاه میکنن، یه دفعه صدای پچ پچ و خنده بلند میشه، پرده رو نگاه میکنی می بینی یه فایل "مای هارت" روی فلاپی ات وارد شده، اما متاسفانه سواد کامپیوتری بچه های رشته ات اینقدر زیر صفر تشریف داره که همشون فکر کنند اسم و آدرس سه نقطه ها یت! رو توش ذخیره کردی!( توصیه: در این جور شرایط هیچ وقت سعی نکنید قضیه را برای یک عده آدم الینه و بی سوات شرح دهید چرا که بنا به تجربه بیشتر تو گل فرو می روید!)
شما تا به حال چه بد شانسی هایی آوردین؟
گزارش یک سو تفاهم:
(۱) تازگی ها یه چیز هایی اینجا می خونم که مخ سوت میکشه، فکر نکنم وظیفه بچه های کلاغ پر این باشد که کار و زندگی شان را ول کنند بریزند توی وبلاگ و مقادیری بشکن و بالا- کله ملق- عملیات ژانگولر انجام بدهند تا خوانندگان کلاغ پر لذت ببرند بعد هم همه مان بشینیم زل زل همدیگر را نگاه کنیم و از هم خوشمان بیاید! بدون شک این هدف ما نبوده است.(بعضی ها اصلا توجهی ندارند که ما هم مثل خودشان دانشجو هستیم بعضی وقتها حتی وقت سر خاراندن نداریم به هر حال آدمیم تمام وقت نمیتوانیم مشغول نشریه باشیم)
(۲) بله ...شعاره کلاغ پر این است(و خواهد بود) که کلاغ پر از جایی کپی بر نمیداره
اما این موضوع فقط در مورد سری نشریات(مکتوب) کلاغ پر مصداق دارد و شما می توانید در این باره تحقیق کنید اما در مورد وبلاگ نویسی علی رغم میلمان تنها به روزنگاری و استفاده از مطالب طنز دیگران( و نه تکراری) قناعت کردیم به چند دلیل:
اول اینکه: خوشبختانه یا متاسفانه علی رغم اینکه کل نشریات دانشجویی طنز کشور از تعداد انگشتان دو دست بیشتر نیست واحد دانشگاهی ما دو تا نشریه طنز دارد و با توجه به عدم رعایت قانون کپی رایت از طرف دوستان آنوری بی مقدمه مطالبمان از نشریه آنها سر در می آورد این شد که عطای طنز نویسی در وبلاگ را به لقایش بخشیدیم( هر کس خواننده نشریات دانشگاه و وبلاگ ما بوده ر اشاهد میگیریم!)
دوم اینکه: خداییش اینقدر ها وقت نداریم که برای نشریه و وبلاگ همزمان و به طور حرفه ای کار کنیم و خودمان را بیشتر روی نشریه متمرکز کردیم برای همین است که مطالب نشریه از انسجام و زیبایی بیشتری بر خوردار است.
(۳) در مورد استقبال از وبلاگ هم باید بگم استقبال از وبلاگ کلاغ پر نه تهنا کمتر نشده بلکه افزایش هم داشته و وبلاگ خوانهای جدیدی به جمع ما اضافه شده اند طوری که روزانه به طور متوسط ۴۰ با کلیک می خوریم ( تعداد خوانندگان رابطه معنی داری با تعداد نظر دهندگان نداشته است معمولا افراد خاصی توی بخش نظرات ما پاتوق دارند که عمده نظراتشان هیچ ربطی به مطالبمان ندارد!)
(۴) و در پایان باید بگم که اینجا دارد یه اتفاقاتی می یفته و کلاغ پر داره تصمیمات جدیدی میگره ( خوب یا بدش بستگی به شنونده و نوع گرایشش داره؟) اما خبرش در ترم آتی به گوشتون میرسه فعلا بعید می دونم بتونید حدس بزنید!!!!
منم یه بار بدشانسی آوردم. می خواستم سر حرف و با یکی باز کنم و رفتم بهش گفتم من اصلا جزوه ندارم میتونم جزوتون رو کپی کنم.
بعد از کپی کردن می خواستم جزوش رو تحویل بدم اشتباها جزوه خودم رو تحویل دادم و کلی ضایع شدم.
مبعث رسول اکرم(ص) را به تمام کلاغ پریهای مهربون و دوست داشتنی تبریک میگویم و برایشان آرزوی موفقیت میکنم.
بد شانسی!
چه موقع بدشانس ترین آدم روی زمینی؟
* سر میز فروش نشریه یه پات رو انداختی رو اون یکی پات، نشستی یکی از خانمها میاد درباره عضویت نشریه بپرسه، میای پات رو عوض کنی جوابش رو بدی پات گیر میکنه به میز، میز بر میگرده، نشریه و فرم عضویت و زار و زندگیت پخش میشه کف سالن کلی میره روی کلاس و تیپ و میپت!
* نصف شب توی تختت دراز کشیدی توی خواب و بیداری هستی، صدایی می آید؟ پنج دقیقه بعد احساس می کنی یکی داره توی گوش ات تکنو میره و طبل میزنه، فکر میکنی داری دیوونه میشی همه رو بیدار می کنی بعد معلوم میشه توی دنیای به این بزرگی با اینهمه کهکشان و فضای لایتناهی یه پشه بیکار پیدا شده بین اینهمه آدم صاف رفته توی سوراخ گوش تو، به همین سادگی تا صبح توی بخش اتفاقات با شیلنگ توی گوشت آبپاشی میکنن!
* کلی تیریپ زدی، لباس نو پوشیدی، خودت رو صاف و صوف کردی با نامزدت رفتی رستوران داری نگاه های عاشقانه تحویل میدی، بعد نامزدت اشاره می کنه تا اتیکت قیمت لباست رو بکنی!
* توی حیاط دانشگاه وایسادی، می خوای فندک جدیدت رو امتحان کنی یه کاغذ روی زمین نظرت رو جلب میکنه ، فندک رو میگیری زیرش ، کاغذ گُر گرفته مثل چی میسوزه ، یه دفعه یکی از خانوم های همکلاسی می یاد طرفت میگه یه ورق جزوه از کلاسورم افتاده! تو ندیدیش؟
* مهمونی خانوادگیه داری لپ یکی از بچه های فامیل که توی روروکش نشسته میکنی و هی عمو! عمو! میکنی بچه بی هوا دستش رو تا مچ میکنه توی چشمت،دردت میگره دادت درمیاد، بچه میترسه جیغ و ونگش میره هوا، می ریزن سرت که مگه سادیسم داری بچه رو اذیت میکنی؟
* با ویدئو پرژکتور ارائه داشتی، داری فایلت رو می بندی ملت نشستن دارن پرده رو نگاه میکنن، یه دفعه صدای پچ پچ و خنده بلند میشه، پرده رو نگاه میکنی می بینی یه فایل "مای هارت" روی فلاپی ات وارد شده، اما متاسفانه سواد کامپیوتری بچه های رشته ات اینقدر زیر صفر تشریف داره که همشون فکر کنند اسم و آدرس سه نقطه ها یت! رو توش ذخیره کردی!( توصیه: در این جور شرایط هیچ وقت سعی نکنید قضیه را برای یک عده آدم الینه و بی سوات شرح دهید چرا که بنا به تجربه بیشتر تو گل فرو می روید!)
عالی بود!!
دستتون درد نکنه خیلی خندیدم!!!!!!!!
بچه ها نتیجه کنکور کاردانی رو زدند