قصه بره و گرگ
بیا تا برات بگم
گل تو گلدون خشکیده
دست سردم تا حالا
دست گرمی ندیده
بیا تا برات بگم
قصه بره و گرگ
که چه جور آشنا شدن
توی این دشت بزرگ
بره گرگ و نمی دید
بره از گرگ سیاه
حرف های خوبی شنید
بره تنها رو گرگ
به یه شهر تازه برد
بره تا رفت تو خیال
گرگ پرید و اون و خورد
بره باور نمی کرد
گفت: « شاید خواب می بینه »
ولی دید جای دلش
خالی مونده تو سینه
بیا تا برات بگم
تو همون گرگ بدی
که با نیرنگ و فریب
به سراغم اومدی
« شهیار قنبری »
دمتون گرم دایی که داغ دلم رو تازه کردی. این پسرای نامرد نالوطی همشون از یه قماشن . همشون زبون بازن.
هیچکدومشون فکر احساسات ماها نیستن. آخ اگه دستم بهش برسه قیمه قیمش میکنم. خفش می کنم. می کشمش. با ناخونام چشماشو در میارم.مرتیکه هوش باز .....
حالا ولش کن ترو خدا!!!
سیخ سیخ السلطنه
مطلبتون رو باید تفسیر کنید.
قلبم بوم بوم. قلبم بوم بوم ...........
Can you speak english??
yes alex jaan mito0nim
سیخ سیخ السلطنه
چه قدر نصیحتتون کنم که از نامرد بازی دست بر دارید و معرفت به هم بزنید چرا همه میخوان سر هم کلاه بزارن؟؟
بیشتر بگو عزیز جان قصه ء شب دوست داریم زیادددددددددددددددد!!!
سیخ سیخ السلطنه
نامرد فیمینیست کلاغ پری
همتون رو اعدام می کنم!!!
به به یه بار بهم گفته بود سایت دارید ولی من که گم کرده بودم تو بلاگه باد و باران دیدم